جدول جو
جدول جو

معنی رجل الباب - جستجوی لغت در جدول جو

رجل الباب
(رِ لُلْ)
پاشنۀ در. (دهار)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رجل الغراب
تصویر رجل الغراب
غازایاقی، گیاهی بیابانی با برگ هایی دراز و بریده شبیه پای کلاغ با گل هایی سفید، ارتفاعی درحدود ۳۰سانتی متر و تخم هایی ریز و تلخ مزه، به عنوان سبزی خوردن مصرف می شود
پای کلاغ، کلاغ پا، زغارچه، آطریلال، اطریلال، پاکلاغی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رجل الجبار
تصویر رجل الجبار
از ستارگان قدر اول صورت جبار، رجل الجوزا
فرهنگ فارسی عمید
(اَ لُلْ)
اساس کار. ریشه و پایۀ هر کار. منشاء و سرچشمۀ هر امر: ونیز فرمود که چون سررشته و اصل الباب آن نگاه دارند تمامت جزویات داخل آن گردد. (تاریخ غازان خان چ کارل یان ص 252)
لغت نامه دهخدا
(رِ لُلْ غُ)
قازیاغی. (ناظم الاطباء). نباتی است. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). زرقوری. اآطریلال. حشیشهالبرس. جرزالشیطان. زرینوری. رجل العقاب. (یادداشت مرحوم دهخدا). گویند نبات اآطریلال است، و اکثر تصریح نموده اند که غیر اوست و در نواحی بیت المقدس بسیار است. گیاهش بقدر شبری و برگش بسیار سبز مایل بسیاهی و مشقوق شبیه به رشاد بستانی و وسط او منشق به دو شق مانند چنگال غراب و شعب او متفرق و با تندی و اندک قبض و شیرین مانند طعم زردک و بیخش بسیار غایر در زمین و مستدیر و ظاهرش زرد. و ساییدۀ او مثل سورنجان، و به زبان ترکی غازیاغی و بزبان پهلوی کلاج پا نامند. (از تحفه حکیم مؤمن). و رجوع به رجل العقاب و تذکرۀ داود ضریر انطاکی ص 171 و میزان الادویه ص 336 و مفردات ابن بیطار ص 136 و اختیارات بدیعی و مخزن الادویه ص 228 شود، یک نوع از بند پستان ماده شتر تا بچه اش شیر نمکد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). قسمی از بند پستان ناقه تا بچه اش نتواند شیر بمکد، و فی المثل: ’صرّ علیه رجل الغراب’. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رِ لُلْ عُ)
رجل العقعق. رجل الزرزور. رجل الغراب است که گفته شد، و در مصر اآطریلال را رجل الغراب خوانند. (اختیارات بدیعی). گیاه اطریلال است و به لغت هندی کاکچنکی و مسی نامند. و رجوع به اطریلال و رجل الغراب و الفاظ الادویه ص 130 و مفردات ابن بیطار ص 137 و تحفه حکیم مؤمن چ مصطفوی ص 126 شود
لغت نامه دهخدا
(رِ لُزْ زا)
رجل الغراب است. (تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به رجل الغراب شود
لغت نامه دهخدا
(رِ لُلْ جَبْ با)
ستاره ای از قدر اول بر پای چپ جبار، و آنرا رجل الجوزا نیز نامیده اند. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به رجل الجوزاء شود
لغت نامه دهخدا
(رِ لُلْ بَ)
جوی. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، شاخۀ دریا. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از رجل الذئب
تصویر رجل الذئب
پنجه گرگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجل البحر
تصویر رجل البحر
شاخابه (خلیج)
فرهنگ لغت هوشیار
پای کلاغ غاز جامی از گیاهان قایاغی. یا رجل الغراب مائی. آلاله آبی حامول الما. یا رجل الغراب المداد. یکی از گونه های لاله آلاله خزنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجل العقاب
تصویر رجل العقاب
پای آله پا کلاغی از گیاهان قازیاغی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجل الزاغ
تصویر رجل الزاغ
پای زاغ غاز جامی پا کلاغی از گیاهان قازیاغی
فرهنگ لغت هوشیار
بنیاد کار اساس کار شالده امر: و نیز فرموده که چون سر رشته واصل الباب آن نگاه دارند تمامت جزویات داخل آن گردد
فرهنگ لغت هوشیار