غازایاقی، گیاهی بیابانی با برگ هایی دراز و بریده شبیه پای کلاغ با گل هایی سفید، ارتفاعی درحدود ۳۰سانتی متر و تخم هایی ریز و تلخ مزه، به عنوان سبزی خوردن مصرف می شود پای کلاغ، کلاغ پا، زغارچه، آطریلال، اطریلال، پاکلاغی
غازاَیاقی، گیاهی بیابانی با برگ هایی دراز و بریده شبیه پای کلاغ با گل هایی سفید، ارتفاعی درحدود ۳۰سانتی متر و تخم هایی ریز و تلخ مزه، به عنوان سبزی خوردن مصرف می شود پایِ کَلاغ، کلاغ پا، زَغارچه، آطریلال، اِطریلال، پاکَلاغی
اساس کار. ریشه و پایۀ هر کار. منشاء و سرچشمۀ هر امر: ونیز فرمود که چون سررشته و اصل الباب آن نگاه دارند تمامت جزویات داخل آن گردد. (تاریخ غازان خان چ کارل یان ص 252)
اساس کار. ریشه و پایۀ هر کار. منشاء و سرچشمۀ هر امر: ونیز فرمود که چون سررشته و اصل الباب آن نگاه دارند تمامت جزویات داخل آن گردد. (تاریخ غازان خان چ کارل یان ص 252)
قازیاغی. (ناظم الاطباء). نباتی است. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). زرقوری. اآطریلال. حشیشهالبرس. جرزالشیطان. زرینوری. رجل العقاب. (یادداشت مرحوم دهخدا). گویند نبات اآطریلال است، و اکثر تصریح نموده اند که غیر اوست و در نواحی بیت المقدس بسیار است. گیاهش بقدر شبری و برگش بسیار سبز مایل بسیاهی و مشقوق شبیه به رشاد بستانی و وسط او منشق به دو شق مانند چنگال غراب و شعب او متفرق و با تندی و اندک قبض و شیرین مانند طعم زردک و بیخش بسیار غایر در زمین و مستدیر و ظاهرش زرد. و ساییدۀ او مثل سورنجان، و به زبان ترکی غازیاغی و بزبان پهلوی کلاج پا نامند. (از تحفه حکیم مؤمن). و رجوع به رجل العقاب و تذکرۀ داود ضریر انطاکی ص 171 و میزان الادویه ص 336 و مفردات ابن بیطار ص 136 و اختیارات بدیعی و مخزن الادویه ص 228 شود، یک نوع از بند پستان ماده شتر تا بچه اش شیر نمکد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). قسمی از بند پستان ناقه تا بچه اش نتواند شیر بمکد، و فی المثل: ’صرّ علیه رجل الغراب’. (از اقرب الموارد)
قازیاغی. (ناظم الاطباء). نباتی است. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). زرقوری. اَآطریلال. حشیشهالبرس. جرزالشیطان. زرینوری. رجل العقاب. (یادداشت مرحوم دهخدا). گویند نبات اَآطریلال است، و اکثر تصریح نموده اند که غیر اوست و در نواحی بیت المقدس بسیار است. گیاهش بقدر شبری و برگش بسیار سبز مایل بسیاهی و مشقوق شبیه به رشاد بستانی و وسط او منشق به دو شق مانند چنگال غراب و شعب او متفرق و با تندی و اندک قبض و شیرین مانند طعم زردک و بیخش بسیار غایر در زمین و مستدیر و ظاهرش زرد. و ساییدۀ او مثل سورنجان، و به زبان ترکی غازیاغی و بزبان پهلوی کلاج پا نامند. (از تحفه حکیم مؤمن). و رجوع به رجل العقاب و تذکرۀ داود ضریر انطاکی ص 171 و میزان الادویه ص 336 و مفردات ابن بیطار ص 136 و اختیارات بدیعی و مخزن الادویه ص 228 شود، یک نوع از بند پستان ماده شتر تا بچه اش شیر نمکد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). قسمی از بند پستان ناقه تا بچه اش نتواند شیر بمکد، و فی المثل: ’صرّ علیه رجل الغراب’. (از اقرب الموارد)
رجل العقعق. رجل الزرزور. رجل الغراب است که گفته شد، و در مصر اآطریلال را رجل الغراب خوانند. (اختیارات بدیعی). گیاه اطریلال است و به لغت هندی کاکچنکی و مسی نامند. و رجوع به اطریلال و رجل الغراب و الفاظ الادویه ص 130 و مفردات ابن بیطار ص 137 و تحفه حکیم مؤمن چ مصطفوی ص 126 شود
رجل العقعق. رجل الزرزور. رجل الغراب است که گفته شد، و در مصر اَآطریلال را رجل الغراب خوانند. (اختیارات بدیعی). گیاه اطریلال است و به لغت هندی کاکچنکی و مسی نامند. و رجوع به اطریلال و رجل الغراب و الفاظ الادویه ص 130 و مفردات ابن بیطار ص 137 و تحفه حکیم مؤمن چ مصطفوی ص 126 شود